درباره مرگـ

مرگ افــــــــــــــــرین

شما چند ساله ايد؟
چقدر از حوادث ديروز را به خاطر داريد؟
از هفته پيش ، ماه پيش يا سالهاي گذشته؟
به طور حتم نمي توانيد تمام حوادث را به ياد آوريد ، حتي تمام حوادث ديروز را.
ميتوانيد خودتان را در زمان حال تعريف كنيد؟
همين حالا كه به نمايشگر مي نگريد.
شما شخصي هستيد كه بيست سي يا . . . سال از بودنتان روي زمين مي گذرد ، زميني كه در آمدن به آن هيچ اختياري نداشته ايد.
يك سري خاطرات و گذشته متعلق به شماست كه هويت حال شما را مي سازد.
حال فرض كنيد تمام اين خاطرات گذشته به يكباره از ذهنتان براي يك ساعت پاك شود. تمام آن !
يك ذهن كاملا خالي!
حالا شما كه هستيد؟

* * *


آيا قبول داريد كه محو كردن تمام خاطرات امكان پذير است؟
آيا پر كردن يك ذهن با يك سري خاطرات جديد امكان پذير نيست؟
اگر جز به جز خاطرات گذشته دو ذهن با يكديگر جايگزين شوند چه خواهد شد؟

لحظه اي تمركز كنيد و به اين جملات بيانديشيد.
شما بيست سي يا .... ساله نيستيد ، امروز اولين روز زندگي شماست ، اولين روز زندگي كسي كه امروز به ذهنش يك سري خاطرات داده شده است كه اين توهم را به وجود آورده كه امروز مدت زيادي از روز اول زندگيش مي گذرد. خاطراتي كه اطرافيان را به شما معرفي ميكند ؛ علايقتان ؛ آرزوها و . . . با تفكري كه عدم باور اين را به شما القا مي كند مقابله كنيد ؛ باور كنيد ، امروز اولين روز زندگي شماست و آخرين روز آن. آخرين روزي كه اينگونه هستيد با اين خاطرات و گذشته ؛ از تمام لحظاتش لذت ببريد. هنگاميكه دوباره از خواب برخيزيد چشمانتان را رو به دنيايي جديد مي گشاييد با گذشته و خاطراتي ديگر.
شايد باور اين مطلب بتواند لحظاتي حس خوبي را هديه ببخشد. اما در عين حال . . .
آيا شما دليلي براي اثبات عدم امكان آن داريد؟

زمان مرگ

مرگ چه زماني رخ مي دهد؟
آيا با تولد زمان مرگ نيز مشخص مي شود؟
آيا تكميل شدن شرايط خاصي مرگ را به همراهش مي آورد؟
اگر دنيا براي آزمايش انسان است و انسان بايد پاسخگوي اعمالش باشد ؛ چگونه مي توان تفاوت در مدت عمر را توجيه نمود؟
احتمالا كساني را مي شناسيد كه اندك زماني زندگي كرده و از دنيا رفته اند.
اگر به زندگيشان بيانديشيد درميابيد كه آنها نيز زندگي معمولي داشته اند و بيكباره بر اثر اتفاقي مرده اند.
و همينطور كساني كه مدتي طولاني بين زمان تولد تا مرگ را تجربه كرده اند.
دسته اي از مردم دنيا بر اين عقيده اند كه انسان ها مدام زندگي هاي متفاوتي را تجربه مي كنند.
آنها معتقدند زمان مرگ يك انسان با زمان تولد همان انسان در نقطه اي ديگر يكسان است.
يعني مردي كه در شرق به دنيا آمده پس از مرگ و در زندگي بعدي اش ممكن است يك زن در غرب باشد!
انسان بي اختيار و بدون انتخاب شرايط زندگيش پاي به دنيا مي گذارد اگر اين دنيا مكانيست براي انتخاب نوع و شرايط يك زندگي هميشگي بوسيله اعمال و انتخابهايي كه در آن با اختيار رخ مي دهد پس مدت زماني كه انسان زندگي مي كند اهميت بسياري خواهد يافت.
آيا عواملي مي تواند زمان مرگ را تغيير دهد يا زمان مرگ هر كس ثابت است ؟ آيا عملكرد انسان مي تواند روي زمان مرگش تاثير گذار باشد؟
دراينصورت چه اعمالي زمان مرگ را نزديكتر و چه اعمالي آن را دورتر خواهد كرد؟
آيا ابتدا وقوع مرگ قطعي ميشود ، سپس عوامل طوري پيش ميروند تا مرگ رخ دهد يا مرگ مي تواند به صورت اتفاقي تحت اثر يك يا چندين اتفاق روي دهد.

مرد چشمانش را مي گشايد. به ساعت كوچك كنار تختش زل ميزند. هفت و بيست دقيقه. امروز ساعت زنگ نزده و او ديرتر از هميشه بيدار شده ،

بيست دقيقه. مشاجره تلفني ديشبش موجب شده بود كه با ذهني پريشان به رختخواب برود و فراموش كند ساعتش را كوك كند. سريع از جايش

برميخيزد و بدون اينكه رختخوابش را مرتب كند به سمت دستشويي ميرود. دست و صورتش را مي شويد و به سمت يخچال مي رود تا طبق عادت

هميشگي اش دو تخم مرغ نيمرو كند. ولي تخم مرغي در يخچال نيست. قيد صبحانه خوردن را ميزند و سمت بيرون آشپزخانه ميرود. نگاهش به

كتري و قوري روي اجاق مي افتد. چايي اي كه ديشب درست كرده همانطور مانده است. زير اجاق را روشن ميكند و شعله آن را بالا مي كشد. به

سمت اتاق ميرود و سعي مي كند به سرعت لباسهايش را بپوشد. كيفش را برميدارد آن را باز ميكند و داخلش را برانداز ميكند. گويا چيزي كم است.

چند دقيقه اي اتاق را جستجو مي كند تا برگه اي را مي يابد و در كيف قرار مي دهد. نگاهي به ساعت مي اندازد. يك ربع به هشت. انتظار نداشت

ساعت اين زمان را نشان دهد. با سرعت به حياط ميرود. درب را باز مي كند و ماشينش را روشن ميكند. چيزي از ذهنش ميگذرد دستش را روي جيب

كت و شلوارش مي كشد. گوشي اش را خانه جا گذاشته. پياده شده و به سمت داخل خانه ميدود. اندكي از اين سو به آن سوي خانه ميرود ولي

يادش نمي آيد ديشب گوشي را كجا گذاشته. نگاهي دوباره به ساعت مي اندازد. فكر ميكند بهتر است امروز از بردن گوشي منصرف شود. بخاري كه

از دهانه كتري به سرعت بيرون ميزند او را متوجه خود ميسازد. مرد به سمت آشپزخانه رفته و زير كتري را خاموش مي كند. يادش مي آيد ، ديشب كه

زير كتري را خاموش كرده بود ! گوشي اش را از روي كابينت بر ميدارد و آن را روشن مي كند. ماشين را بيرون برده و در حياط را ميبندد. به سمت مسير

هر روزه اش متمايل مي شود. گوشي زنگ ميزند. همكارش از تصادف در مسير خبر ميدهد و مي گويد اگر هنوز راه نيفتاده بهتر است از مسير ديگري

برود. مرد مسيرش را تغيير مي دهد. اين مسير طولاني تر است ولي چاره اي نيست. سعي مي كند تند تر براند. ماشين با سرعت پيش ميرود.

صدايي آزار دهنده در اطراف پخش مي شود. و بعد صداي برخوردي شديد. ماشين كامل متوقف مي شود. خرده هاي شيشه به كف خيابان ميريزند.

مردم اطراف براي لحظه اي از افكار هميشگيشان بيرون مي آيند. نزديكتر مي روند تا بهتر ببيند با جزييات بيشتر ، تا شايد داستان بهتري از حادثه

براي بازگو داشته باشند. حادثه اي كه اتومبيل را به قلب كاميوني فرو كرده و مرد را زير دندانه هاي برنده مرگ.



* * * * *

اگر مرد فراموش نمي كرد ساعت را كوك كند
اگر شب قبل مشاجره نداشت
اگر آن روز سر ساعت بيدار مي شد
اگر در يخچال تخم مرغ بود
اگر شب قبل چاي درست نكرده بود
اگر در مسير اصلي تصادف نشده بود
اگر زودتر از خانه بيرون ميرفت يا همكارش زنگ نمي زند يا گوشي را پيدا نمي كرد و از مسير هميشگي مي رفت
و صد ها اگر ديگر
آيا او ميمرد؟؟؟

چه زمان بايد مرگ رخ دهد؟
سوالي كه شايد تاكنون هيچ كس جوابي براي آن نيافته است.

مرگ هاي جمعي


اگر بپذيريم كه بايد شرايطي يكسان (نه الزلما مشابه) براي هر كس كامل شوند تا مرگ او فرا رسد مي توان نقش زمان و طول عمر را كمرنگ تر نمود.
ممكن است خارج از محدوده زمان بدليل واكنش هاي شخص در تقابل با رويدادهاي زندگي شرايط خاصي كه مرگ را سبب مي شوند ، وقوع يابند.
منظور از زمان كامل شدن شرايطي كه باعث وقوع مرگ مي شوند ، زماني است كه انسان در حالتي قرار مي گيرد كه تمامي فرصت ها به او داده شده است و بودن او در اين دنيا عاري از هر گونه دليل است.
زماني كه انسان مراحلي را كه بايد مي پيموده پشت سر نهاده و راهش را انتخاب نموده است.
البته مراحل زندگي هر كس با ديگري متفاوت است. مسلما كسي كه پا ميگذارد در جاده اي كه رسيدن به مقصدش نتيجه اي بزرگ خواهد داشت بايد مراحل سخت تري را بگذراند نسبت به كسانيكه به جاي پستي كه ايستاده اند دل خوش كرده و نمي خواهند از جايشان تكان بخورند.
پيش از تولد از هيچ كس پرسيده نمي شود كه چگونه شرايطي را براي زندگي اش در دنيا مي پسندد. شايد اين دنيا و اتفاقاتش فقط سوالاتي هستند كه مدام از انسان مي پرسند چه چيزهايي را براي پس از مرگ مي خواهي؟
و انسان با كارهايي كه انجام ميدهد به تك تك اين سوالات پاسخ مي دهد.
اما !
اگر حق در مورد همه رعايت مي شود ، آنگاه آيا مي توان وقوع مرگ هاي جمعي را توجيه كرد؟
هواپيمايي را فرض كنيد كه با سقوطش تمام مسافرانش را به كام مرگ مي فرستد ، مسافراني كه بينشان مرد ، زن با مدت عمر متفاوت وجود داشتند.
آيا زمان مرگ همه شان همزمان فرا رسيده بود؟
آيا قوانيني بر دنيا حاكمند كه كساني را كه مرگ برايشان قطعي شده در آن هواپيما گرد آورده و موجب سقوطش شده است؟
باور كردن اين مسأله اندكي سخت مي نمايد.
حوادثي در دنيا رخ داده كه چندين هزار نفر را باهم به دست مرگ سپرده است.

خودكشي


در مورد خودكشي چه؟ وقتي كسي مرگ را بر زندگيش ترجيح داده و دست به خودكشي مي زند.
چه كسي زمان مرگ او را تعيين كرده است؟
البته بسياري از خودكشي ها ممكن است به مرگ نينجامد ولي اگر اينگونه نباشد آنگاه آيا مي توان پذيرفت كه خود شخص در تعيين زمان مرگش بي تاثير بوده است؟
شايد اكنون بتوان در مورد پذيرفتن اين عقيده انديشيد كه : انسان در زمان مرگ جاي ديگري دوباره متولد ميشود و ادعا كرد اين اتفاق تا وقتي كه شرايط مرگ كامل او تحقق نيابد ادامه پيدا خواهد كرد.
با نگاهي ساده وشايد هم نه ! نگاهي غير ساده ، بتوان پذيرفت كه يك حادثه مي تواند مرگ آفرين باشد بدون اينكه شرايط شخص مهم باشد كه در اينصورت . . . ! 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





کشته شده در جمعه 3 آبان 1392برچسب:,ساعت 21:55 به دست مرگبار ㋡مـرگ افـریـن㋡|
######مــــــــــــــــــــــــــــــــرگ افرینــــــــــــــــــــــــــ######